آموزش مکالمه ی عربی
علامت |
مفهوم |
علامت |
مفهوم |
(مف) |
مفرد |
(ج) |
جمع |
(جج) |
جمع الجمع |
(مب) |
صيغه مبالغه |
(س) |
رايج در سوريه |
(ص) |
رايج در مصر |
(ع) |
رايج در عراق |
(كو) |
رايج در كويت |
(مر) |
رايج در مراكش |
(ل) |
رايج در لبنان |
(عر) |
رايج در عربستان |
(لي) |
رايج در ليبي |
(رو) |
از اصل روسي |
(فا) |
از اصل فارسي |
(تر) |
از اصل تركي |
(فر) |
از اصل فرانسوي |
(كشـ.) |
نام كشور |
(م) |
مُعرَّب (عربيشده) |
(عا) |
رايج در عاميانه |
(وژ) |
واژآميزي (تركيبواژه) |
(مذ) |
مذكر |
(مؤ) |
مؤنث |
احوال پرسی
گفتگوی اول
سلام السَّلامُ عليكمُ.
خوش آمديد: أَهْلا و سَهْلاً و مَرْحَباً.
خداوند شما را حفظ كند: حَيَّاكَ اللَّهُ!
حال شما چطور است؟ كيفَ حالُكَ؟ كيْفَك؟، إِزَّيَّك؟[1] (ص)، إِشْلُونَك؟(ع).
الحمد لله خوبم: بِخَيْرٍ و الحمدُ لِلَّهِ....خوبم: كُوَيّس (ص، ل، س).
خوب نيستم: ماكُوَيّس.
چه خبر؟ ما الخبرُ؟ ما أَخْبارُكَ؟ شو أَخْبارك؟(عا، ل).
از اينكه دير شد از شما معذرت میخواهم.
أَعْتذِرُ منكَ لِلتَّأْخِيرِ. (أَرْجُو المَعْذِرَةَ).
ببخشيد: عَفْواً (و يا) العَفْو.
من خيلی متأسفم: إِنِّي آسِفٌ جداً.
موجب عذاب شما شدم. لَقَدْ سبَّبْتُ لكَ عَذاباً. أَزْعَجْتُکَ.
نه ،نه، هرگز. لا ، لا، أبداً.
شما انسان بسيار لطيفی هستيد.
أنتَ إنسانٌ لَطِيفٌ جِدّاً. (أنتِ إنسانةٌ لَطِيفةٌ جِدّاً).
از تعريف شما سپاسگزارم. شُكراً لِإِطْرائِكَ.
خداوند به شما سلامتی بدهد. اللَّهُ يُعْطِيكَ العافِيةَ![2]
خداوند به شما جزای خير دهد. جَزاكُمُ اللَّهُ خيراً.
بفرماييد بنشينيد: تَفَضَّلْ بِالجُلُوسِ.
خواهش میكنم: أَرْجُوكَ.
با اجازه شما: عَنْ إِذْنِكَ.
بفرماييد: تَفَضَّلْ.
شما در ايران در چه شهری زندگی میكنيد؟
أنتَ تَعِيشُ فِي أَيَّةِ مَدِينَةٍ في إيران؟
من در شهر «...» از توابع استان «...» زندگی میكنم.
أنا أعِيشُ فِي مَدِينَةِ «...» التَّابِعَةِ لِمُحَافَظَةِ «...».
شما به روانی عربی حرف میزنيد. أَنْتَ تَتَحَدَّثُ (تَتَكَلَّمُ) العَرَبِيَّةَ بِطَلاقَةٍ.
من زبان عربی را بخوبی نمیدانم در حالی که شما به چند زبان سخن میگوييد.
أنا لا أُتْقِنُ العربيةَ بينما أنتَ تَتَحَدَّثُ بأكثر مِنْ لُغَةٍ.
من زبان عربی را در مدت حضورم در سوريه آموختم.
أنا تَعَلَّمْتُ العَرَبِيَّةَ أَثْناءَ وجودي في السُّوريّا.
از شما خواهش میكنم با من به جای عاميانه با زبان فصيح صحبت كنيد.
أَرْجُوكَ أنْ تَتَكَلَّمَ مَعِي بِاللُّغَةِ الفُصْحَي بَدَلاً مِنَ العاميَّةِ.
زيرا من در زبان عاميانه ضعيف هستم. لأَنَّنِي ضَعِيفٌ في العامِيَّةِ.
نه، بر عكس شما زبان عربيِ صحيح را میدانيد.
لا، بالعَكْسِ، أنتَ تَعْرِفُ اللُّغَةَ العربيةَ الصَّحِيحَةَ.
شما معلم زبان عربی هستيد و من نمیتوانم با شما برابری كنم.
أنتَ مُعَلِّمُ اللُّغَةِ العَرَبِيَّةِ و أنا لاأَقْدِرُ أَنْ أُضاهِيكَ (أُساوِيكَ).
من از سخن شما شادمان میشوم. أنا أَرْتاحُ لِحَدِيثكَ.
متشكرم: شكراً.
بسيار خوب: طَيِّب، حَسَناً.
خداوند شما را از هر بلايی سلامت نگهدارد! اللَّه يَسْلِمُكَ مِنْ كُلِّ بَلِيَّةٍ!
شما جوانی، خوش رو، تحصيلكرده، و از خانواده محترمی هستيد.
إَنَّكَ شابٌ وسيمٌ و مُثَقَّفٌ (مُتَعَلِّمٌ) و مِنْ عائلةٍ (أُسْرَةٍ) مُحْتَرَمة.
از عواطف شما نسبت به خودم سپاسگزارم.
أَشْكُرُكَ لِعواطِفِكَ تِجاهي (نَحْوي).
سَرورم نمیدانم چگونه از شما سپاسگزاری كنم.
لا أَدْرِي كيفَ أَشْكُرُكَ يَا سيِّدي.
(وظيفه است) نياز به تشكر ندارد. لا شكرَ للواجبِ (عَلَی الواجِبِ).
به اميد ديدار، خدا نگهدار. إِلي اللِّقاء والسَّلامُ عَلَيْكُم.[3] ( في أمان الله)
و عليكم السلام، شما را به خدا میسپارم. و عليكُم السَّلام أستودعُكَ اللَّه.
با نگاهی به : دریجه ای به سوی زبان عربی