پیام به قرآن سوزان

نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون

به قرآن می زنی آتش ، نمی دانی زنادانی

که در آتش نمی سوزد ، تجلی های رحمانی

توشاید یک دو قرآن را زجهل وشهوت وکین ات

میان شعله های سرکش آتش بسوزانی

ولی تا عرش پا برجاست، پا بر جا وپا برجاست

به رغم آتش جهل تو دار الملک قرآنی

خدای عالم وآدم مقدر کرده تا پیچد

به روز پنج بار از برج ها بانگ مسلمانی

خدا دستش نه مغلول است ، آزاد است ، آزاد است

تویی در حلقه های غفلت ای بیچاره زندانی

تو می خواهی بخود در پیچ ودر خود سوز ودر خود میر

درون خندق ادبار ودر گرداب حیرانی

خدا وقتی بخواهد آفتابی را برافروزد

نمی ترسدزمکر وحیله ونیرنگ شیطانی

خدا وقتی بخواهد گل برویاند ، چمن سازد

کجا سدّ می شود اورا دمِ سرد زمستانی ؟

خدا غالب بود بر امر ، با یک لفظ ، با یک «کن»

تو خواهی مکرِ پیدا پیشه کن یا مکرِ پنهانی

خدا از قطره گوهر سازد وازدانهء آدم

واز سنگِ سیه یاقوت سرخ ولعل رمّانی

خدااز چوب آتش می کشد کوری؟ نمی بینی؟

درون باغ در هنگامه های غنچه افشانی

خدا خواهد اگر ، الماس را خر مهره می سازد

وگر خواهد کند یک مهره را مُهر سلیمانی

اگر خواهد درون دامن گهواره بخشاید

برای کودکی آیین وآداب سخن رانی

برآرد یوسفی از چاه کنعان وبه مصر آرد

نبوت بخشدش ، بخشد ورا اورنگ سلطانی

شبانی را بر انگیزد اگر خواهد خدا روزی

که سازد عبرت تاریخ ، تاج وتخت خاقانی

ندیدی قصهء فرعون وموسی را ؟ برو بر خوان

که بینی عجز سلطانی ، ببینی فخر چوپانی

جهان با این همه پهنا به جنب قدرتش هیچ است

دریغا کافرک ! این راز زیبا را نمی دانی

هزاران دشت را گلزار سازد طرفت العینی

به یک فرمان ودر یک لحظه با یک ابر بارانی

هزاران ، صد هزاران پادشه را سر نگون سازد

هزاران خسته دل را وارهاند از گرانجانی

خدا داوود را با لحن داوودی برانگیزد

که تا خواند برای مرغکان آیات سبحانی

محمد را کتابی داده نامش بر درم کوبد

کتابی کو ندارد همسر وماننده وثانی

کتابی پر چراغ آفتاب وماه چون گردون

کتابی پر گهر مانند دریا های طوفانی

چراغی را که اوروشن کند هرگز نمی میرد

تو خود را بار ها وبار ها هم گر بدرّانی

سیدنورالحق صبا:http://koofi.net/