فنون ترجمه از آقای میر حسین موسوی (قسمت دوم )
40) اگر فعل شرط و جواب آن ماضی باشد غالبا به صورت مضارع التزامی و اخباری ترجمه می شود.
مَن طَلَبَ العُلی سَهِر َاللیالِی |
هر کس بزرگی می جوید(بجوید)شب ها بیدار می ماند |
اِن اَحسَنتُم؛ اَحسَنتُم لِاَنفِسِکم |
اگر نیکی بکنید(می کنید)به خودتان نیکی می کنید |
41) برخی از فعل ها همراه حروفی بکار می روند که در هنگام ترجمه نیاز به ترجمه ی آنها نمی باشد.
( شَعَرَ ألرَجُلُ بِالنَدمِ ) = مرد احساس پشیمانی کرد.
مانند: سَخِرَ مِن : مسخره کرد / بَحَثَ عن : جستجو کرد / شَعَرَبـ : احسا س کرد / حصل علی : به دست آورد |
42) کلمه « اذا » از ادوات شرط است ؛ که فعل ماضی بعد از آن به صورت مضارع ترجمه می شود و فعل
مضارع خیلی کم به کار رفته است و معمولا در اشعار به خاطر ضرورت شعری آن را مجزوم می آورند
در حالی که فعل مضارع را جزم نمی دهد.
اذا + فعل ماضی |
اذا جَاءَ نَصرُالله و َالفَتحِ إذا مَررتُ بِقَریَةٍ خَنَقَت یَدایَ صِغارَها |
وقتی یاری و فتح خدا می آید. وقتی ازروستائی گذر کنم دستهایم کوچکترها را خفه می کند. |
اذا + فعل مضارع |
وَأللیلِ إذا یَغشَی |
وزمانی که شب همه جا را فرا گیرد. |
- کلمه« إذا » فجائیه مخصوص داخل شدن بر سر جملات اسمیّه است و نیازی به جواب ندارد. هیچگاه در اول کلام قرار نمی گیرد و
همواره « فاء » زائد ( یا استئنا فیّه ) در اول آن است. اسم پس از آن مبتدا است که گاهی خبرش ذکر می گردد و گاهی محذوف است.
فَألقاها إذا هِیَ حَیّةٌ تَسعی |
« اذا » فجائیه است که به دو صورت اعراب می پذیرد:یا ظرف زمان است ویا حرف که محلی از اعراب ندارد. |
43) ترجمه اقسام فعل ماضی بدین قرار است:
ماضی ساده |
ماضی |
جَلَسَ |
نشست |
ماضی بعید |
کانَ + قَد + ماضی |
کانَ قَد ذَهَبَ / کانَ ذَهَبَ |
رفته بود |
ماضی استمراری |
کانَ + مضارع |
کانَ ألتلامیذُ یَذهَبُونَ / ألتَلامیذُ کانوا یَذهَبون |
دانش آموزان می رفتند |
ماضی نقلی |
قَد + ماضی |
قَدکَتَبَ / قَدکَتَبتَ |
نوشته است / نوشته ام |
44) بعد از فعل (قال )حرف جر «ب » بیاید؛در این صورت (قال)معنای « اعتقاد داشتن » می دهد.
إنَّ بَعضَ ألمُفَکِّرین کَأرَسطو قالوا بِإستِدارَةِ ألارضِ |
یقیناً برخی از اندیشمندان همچون ارسطو اعتقاد داشتند که زمین می چرخد. |
45) حرف قد اگر به فعل ماضی داخل شود به معنی تحقیق یا تقریب می دهد.
و اگر به فعل مضارع داخل شود به معنی تقلیل می باشد.
ماضی |
تحقیق |
قد أفلَحَ ألمومِنونَ |
به تحقیق مومنان رستگار شدند |
تقریب |
قَد قامَت ألصلاة |
هم اکنون نماز به پا شده است | |
مضارع |
تقلیل یا شک |
قد یَصِدقُ الکذوبُ هُوَ قَد یَنامُ فی ألنهار |
گاهی(شاید) دروغگو؛راست هم می گوید او گاهی(شاید) در روز می خوابد |
46) غالبا برای منفی کردن فعل ماضی از « ما » و فعل مضارع از « لا » استفاده می شود.
دقت کنیم که حرف « ما » گاهی اسم استفهام و گاهی اسم موصول است که به قرائن موجود در جمله تمییز
می دهیم.
ماضی |
منفی ماضی |
مضارع |
منفی مضارع |
«ما»اسم موصول |
«ما»اسم استفهام |
ضَحِکَ : خندید |
ماضَحِکَ : نخندید |
یَضحَکُ : می خندد |
لایَضحَکُ : نمی خندد |
قد سَمِعتُ ما قُلتَ : شنیدم آنچه گفتی |
ما فَعَلتَ ؟ چه کارکردی؟ |
47) در ترجمه ی فعل مجهول اغلب از فعل « شدن » استفاده می شود.
مانند: یُقالُ : گفته می شود / اُکرِمَ َالضُیوفُ : مهمانان مورد اکرام واقع شدند / بُنِیَ مَسجدٌ فی المدینة : مسجدی در شهر ساخته شد |
48) فعل مضارع در جواب فعل طلب( امر؛ نهی )همراه « تا » به صورت التزامی ترجمه می شود.
فعل مضارع در جواب فعل امر |
فعل مضارع در جواب فعل امر |
فعل مضارع در جواب فعل نهی |
اُحسِن اِلَی النّاسِ تَستَعبد قلُوبَهم |
اُدعُونِی اَستَجِب لَکم |
لا تَکسَل تَنجَح |
به مردم نیکی کن تا دل ها یشان را به د ست آوری |
مرا بخوانید تا شما را اجا بت کنم. |
تنبلی نکن تا موفق شوی |
49) فعل « قام » همراه حرف جر( بـ )به معنی « انجام داد ؛ پرداخت ؛ اقدام کرد » ترجمه می شود.
قام الطلاب بتلاوه القران:دانش آموزان به تلاوت قرآن پرداختند.(قرآن تلاوت کردند) |
50) هر یک از باب های ثلاثی مزید معمولا برای معانی خاصی مورد استفاده قرار می گیرد که کاربرد هر یک
به شرح زیر است:
باب |
معانی |
مثال |
اِفعال |
تعدیه ( تبدیل فعل لازم به متعدی ) |
ذَهَبَ : رفت / اَذهَبَ : برد |
تفعیل |
تعدیه ( تبدیل فعل لازم به متعدی ) |
نَزَلَ : نازل شد / نَزَّلَ : نازل کرد |
مفاعله |
مشارکت یک طرفه ( میان فاعل ومفعول از کلمه با استفاده می کنیم ) |
کاتَبَ علیٌ صدیقَه : علی با دوستش نامه نگاری کرد |
تفاعل |
مشارکت دو طرفه ( ازکلماتی نظیرباهم؛ با یکدیگراستفاده می کنیم ) |
تَضَارَبَ الرَّجلانِ : دو مرد با هم زدوخورد کردند |
انفعال |
همیشه برای مطاوعة ( اثر پذیری ) |
هَدَّمتُهُ فَإنهَدَمَ : آن را ویران کردم پس ویران شد |
افتعال |
اثر پذیری و گاهی متعدی |
هُو اِکتَسَبَ العلمَ : او دانش به دست آورد |
تفعل |
اغلب برای اثر پذیری و گاهی برای متعدی |
أدَّبتُه فَتَادَّبَ : اورا ادب کردم پس مودب شد |
استفعال |
همیشه برای طلب و در خواست |
اَستغفُرالله :َ طلب بخشش و آمرزش از خدا می خواهم |
-اغلب در ترجمه ی باب مفاعله از واژه « با » و در ترجمه باب تفاعل از واژه « با هم » استفاده می کنیم.
تَعاوَنَ النَّاسُ لِبِناءِ المَسجدِ : مردم برای ساختن مسجد با یکدیگر همکاری کردند |
51) گاهی در ترجمه ی مفعول به حرف متمم نیاز است و مفعول همراه « را » مفهوم خوبی ندارد.
بَلغتُ المنزلَ : به خانه رسیدم / سَالتُ المعلمَ : از معلم پرسیدم / جاءَ ه : نزد او آمد جاهِدِ المشرکینَ : با مشرکان جهاد کن / نَالَ غایتَه : به هدف خود رسید |
52) جایگاه مفعول معمولا پس از فاعل است اما در همه جای جمله می تواند قرار گیرد پس در ترجمه مفعول و
پیدا کردن آن مفهوم عبارت راهگشا خواهد بود.
53) برخی از فعل های متعدی ؛ دو مفعولی هستند که در ترجمه این مفعول ها در یکی از نشانه ی « را »و در
دیگری از متمم استفاده می کنیم؛افعال دو مفعولی مانند : رزق ؛ وهب ؛ زاد ؛ جعل ؛ اعطی ؛...
مثال |
الهی ارزقنی الصبرَ الجمیلَ |
خدایا به من صبر جمیل را ارزانی بدار |
جَعَلتُکَ امیناً عَلی اَسراِری |
تو را بر اسرار خویش امین قرار دادم | |
انَّا اَعطَیناکَ الکوثر |
ما به تو کوثر را(حضرت فاطمه س)عطا کردیم |
54) در ترجمه ی افعال مقاربه « کادَ ؛ اوشَکَ ؛ عَسیَ ؛ اَخَذَ ؛ ... » از الفاظی نظیر (نزدیک بود ؛ امید داشت ؛
شروع کرد ؛ تقریباً ؛ چیزی نمانده.... ) استفاده می کنیم و خبر آن معادل مضارع التزامی ترجمه می شود.
کادَ الطفلُ یَسقطُ |
نزدیک بود کودک بیافتد |
کاد: فعل مقاربه / یسقط : خبر |
تَکادُ الوردةُ تتَفتَحُ |
نزدیک است که گل شکفته شود |
تکاد : فعل مقاربه / تتفتح : خبر |
55) فعل مضارع را بعد از افعال شروع(اخذ ؛ بدا ؛ جعل ؛ شرع) می توان به صورت مصدر ترجمه کرد.
اَخَذَ قَلبی یَخفِقُ |
اخذ: فعل شروع / یخفق : فعل مضارع |
قلبم شروع به تپیدن کرد. |
اخذ المعلمُ یُدرِّسُ |
اخذ: فعل شروع / یدرس : فعل مضارع |
معلم درس دادن را شروع کرد. |
56) اگر خبر « لَیتَ و لَعلَّ حروف مشبه بالفعل » در صورتی که فعل مضارع باشد به صورت مضارع التزامی
ترجمه می شود.
- « لیت » غالبا برای اموری بکار می رود که از نظر متکلم تحقق آن دشوار و یا قریب به محال است.
- « لعل » غالبا برای اموری بکار می رود که از نظر متکلم علی رغم مشکل بودن امکان تحقق آن ها وجود دارد.
لَیتَ المُسلمینَ یَستَیقِظونَ مِن نُومِ الغَفلةِ |
کاش مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند. |
تمنی و آرزو کردن |
یالیت لَنامثلَ ما اُوتِیَ قارونَ |
ای کاش آنچه به قارون داده شده می داشتیم. | |
لعلَّ السلامَ یَستقرُّ فی العالمِ |
شاید صلح در جهان استقرار یلبد. | |
وقَالَ فرعون:یاهامان؛اِبنِ لی صَرحاً لَعَلِّی اَبلُغُ الاَسبابَ |
فرعون گفت:ای هامان؛برای من قصری بساز شاید به آن درها دست یابم. |
57) حرف « أن » از حروف مشبهة بالفعل در وسط جمله ( که ؛ اینکه ) ترجمه می شود.
قدسَجَّلَ التاریخ اَنَّ کثیرًا ِمن الاِنتصاراتِ وَقَعَت بَعَدالفَشَل |
تاریخ ثبت کرده است که بسیاری از پیروزیها بعد از شکست رخ داده است. |
عَلِمتُ انَّها قدنَجَحَت فی الامتحانِ |
دانستم اینکه او در امتحان قبول شده است. |
58) در ترجمه روان متون عربی می توان از ترجمه ی « اِنَّ » صرف نظر کرد و آن را فقط تکیه گاه جمله ی
اسمیّه قلمداد نمود.
اِنَّ |
اِنَّ شعبَ ایران یُدافِعُ عَن وَطَنِهِ انَّ النَّملَةََ حَشَرَةٌ صَغَیرَةٌ |
مردم ایران از وطنش دفاع می کند مورچه حشره ای کوچک است. |
59) حرف « ل » ابتدا ؛ لامی که غالبا بر سر خبر ( ِانَّ ) می آید در معنی( مسلماً ؛ یقیناً ) ترجمه می شود.
ِانَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ |
مسلماً انسان در زیان کاری است. |
60) حرف « لا » ی نفی جنس معمولا « هیچ .... نیست » ترجمه می شود.
لا لباسَ اَجمَلُ مِن الَعا فیةِ |
هیچ لباسی زیبنده تراز سلامتی نیست. |
لا فَقرَ کالجَهلِ |
هیچ فقری چون نادانی نیست. |
61) « ِانَّما » ؛ از ادات حصراست و در ترجمه ی جمله ای که با آن شروع شده و بعد از آن اسم می باشد؛ابتدا
آن اسم را ترجمه می کنیم و سپس(مسلماً ؛ فقط ؛ تنها) که معنای « انّما » می باشد می آوریم.
ِانَّما العزةُ لِلهِ وَرَسولِه َولِلموُمِنینَ |
عزت فقط از آن خدا و پیا مبرش و مومنان است. |
انَّما المومنونَ اخوه |
مومنان مسلما ( فقط ) برادر هستند. |
62) برای ترجمه مفعول له(قید سبب) از کلماتی مانند « برای ؛ به خاطر ؛ به جهت ؛ ... » استفاده می شود.
اَلمُومِنُ یَترکُ المعصیةَ حیاءً ِمن اَللهِ |
مومن به خاطر شرم از خدا؛گناه را ترک می کند |
63) برای ترجمه ی مفعول مطلق تاکیدی از قیدهای تاکیدی چون « کاملاً ؛ حتماً ؛ قطعاً ؛ بی شک ؛ ... » و برای
ترجمه مفعول مطلق نوعی (بیانی)از واژگانی چون « مانند؛ همچون؛ چون؛ به نیکی؛ بسیار؛ سخت ؛ ... »
استفاده می شود.
مفعول مطلق تاکیدی |
کَلَّمَ ََاَللهُ موسی تَکلیماً نَزَّلَ اَللهُ القُرانَ تَنزیلاً |
خداوند با موسی قطعاً سخن گفت. یقینا خداوند قران را نازل کرد. |
مفعول مطلق نوعی |
یَعیشُ البَخیلُ عیشةَ الُفقراءِ فاصِبر صبرًا جمیلاً |
بخیل چون مستمندان زندگی می کند. به نیکی صبر کن |
64) در ترجمه حال مفرد (غیر جمله) از قیدهای حالت و کیفیت « ان- ا- با » استفاده میشود.
َراَیتُ صَدیقِی مَسروَراً |
دوستم را شادمان دیدم. |
ذَهَبَ زیدٌ مِسرِعَاً |
زید با شتاب رفت. |
65) در ترجمه حال جمله از واژگان « درحالی که ؛ حال آنکه ؛ که » استفاده می شود بدون اینکه قبل از آن
(الَّذی ؛ الَّتی ؛ ...) بیاید.
حال جمله فعلیه |
خَرَجَ َلمُعلمُ وَ قَد عَلَّمنا اَشیاءً کثیرةً |
معلم خارج شد در حالیکه مطالب زیادی را به ما آموخت |
حال جمله اسمیه |
جاءَت المُعلِّمةُ وَ هِیَ تَتَکَلَّم ُبِاللُّغةِ العَربیةِ َرایتُ صَدیقی و َهو مَسرورٌ ( یَسِــرُّ ) |
معلم آمد در حالیکه به زبان عربی سخن می گفت. دوستم را دیدم در حالیکه شادمان بود. |
66) جمله ی حالیه را می توان پیش از اتمام جمله ی پایه ترجمه کرد.
خَرَج َالطُّلابُ مِن اَلصفِ وَ هُم یَتَحاوَرونَ جمله پایه جمله پیرو |
دانش آموزان در حالیکه باهم صحبت می کردند از کلاس خارج شدند. جمله پیرو جمله پایه |
67) گاهی می توان در استثنای مفرغ( استثنائی که مستثنی منه آن حذف شده باشد )جمله را مثبت و به صورت موکد ترجمه کرد.
َما جَاءَ الا اَخو کَ |
فقط برادرت آمد. |
به جای ترجمه:جز برادرت نیامد. |
ما قَرَأتُ إلّا ألعَرَبیّةَ |
فقط عربی را خواندم |
به جای ترجمه:جزء عربی نخوانده ام. |
َما جَاءَ الا هذا اَلطالبُ |
فقط این دانش آموز آمد. |
به جای ترجمه:جزء این دانش آموز کسی نیامد |
68) باید سعی کنیم تا آنجا که ممکن است در ترجمه از عبارتهای زبان مبداَ کلمه ای کم و یا زیاد نشود.
69) جمله حالیه و وصفیه با توجه به نیاز جمله ( ماضی ؛ مضارع ؛ ماضی استمراری و... )ترجمه می شود و
برای ترجمه؛آن فعل را با فعل جمله قبل تطبیق می دهیم؛آنگاه مطابق قائده ی زیر ترجمه می شود:
جمله حالیه |
ماضی + ماضی = ماضی بعید یا ماضی ساده |
خَرَجنا مِن الَصَّفِ وَ قَدعَلَّمنا اَشیاء کثیرة |
از کلاس خارج شدیم در حالیکه چیزهای زیادی آموخته بودیم.(آموختیم) |
ماضی + مضارع = ماضی استمراری |
رَایتُ صَدیقِی وَ هُو یتَکَلَّمُ بِالّلغةِ الَعرَبیَّةِ |
دوستم را دیدم در حالیکه به زبان عربی صحبت می کرد. | |
مضارع + مضارع = مضارع التزامی |
اُفَتِّشُ کتابی یُساعِدُنی فی فهمِ الُّنصوصِ |
دنبال کتابم می گردم در حالیکه مرا در فهم متون یاری کند. | |
جمله وصفیه |
ماضی + ماضی = ماضی بعید یا ماضی ساده |
قَرَأتُ آیةً أثرت فی قلبی |
آیه ای را خواندم که در قلبم اثر گذاشت(گذاشته بود) |
ماضی + مضارع = ماضی استمراری |
سَمِعتُ نِداءیَدعونی اِلی ألصِدقِ |
ندائی را شنیدم که مرا به صداقت فرا می خواند | |
مضارع + مضارع = مضارع التزامی |
اُفَتِّشُ عَن کِتاب یُساعِدنی فی فَهم ألنصوص |
دنبال کتابی می گردم که مرا در فهم متون یاری کند |
70) در ترجمه تمییز نسبت از واژگانی چون «از نظر ؛ از جهت ؛ ... » استفاده می شود.
تَقَدَّمَ الطالبُ َادَباً ُملِیءَ قَلبِی اِیماناً |
دانش آموز از نظر ادب پیشرفت کرد. قلبم از جهت ایمان پر شد. |
71) در ترجمه تمییز نسبت (تمییزی که ابهام جمله را بر طرف می کند) می توان اصل تمییز را در نظر گرفت.
َطابَ التِّلمیذُ نَفساً |
تمییز در اصل فاعل بوده |
وجود دانش آموز پاک شد. |
تمییز فاعل ترجمه شده است |
فَجَّرَ الله الاَرضَ عُیوناً |
تمییز در اصل مفعول بوده |
خداوند چشمه های زمین را جوشاند. |
تمییز مفعول ترجمه شده است |
هُوَ اَکثر منِّی َصبرًا |
تمییز در اصل مبتدا بوده |
صبر او از من بیشتر است. |
تمییز مبتدا ترجمه شده است |
72) در موارد زیر فعل ماضی به حال و مستقبل تغییر می کند:
اگر به صورت انشائی بکار رود به معنی حال |
بِعتُکَ اَلدارَ |
خانه را به تو فروختم. |
اگر به صورت طلب یا دعا ئی باشد به زمان آینده و مستقبل |
غَفَرَ اَللهُ لَکَ |
خداوند تو را بیامرزد. |
اگر بعد از( اِذا ؛ اِن ) شرطیه قرار گیرد معنی مستقبل |
اِذا زُرتَنی اَزُرکَ |
چون به دیدنم آیی تو را می بینم. |
اگر حرف نفی بعد از قسم داخل شود معنی مستقبل |
وَحَیاتِکَ لانَکَثتُ عَهدَکَ مادُمتُ حَیّاً |
قسم به جانت تازنده ام پیمانت را نخواهم شکست. |
73) برای ترجمه کلماتی که معانی آنها را نمی دانیم از دو روش استفاده می کنیم:
1 – ریشه و کلمات مترادف کلمه را در نظر بگیریم.
مثلاً در جمله: « ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ اَلکَرِیم » اگر معنی « غَرَّ » را نمی دانیم می توانیم از مترادف آن
مانند « غرور؛ مغرور » کمک بگیریم و به معنی « غَرَّ » ( مغرور کرد ) پی ببریم.
2 – از سیاق جمله و قرائن موجود در جمله و نیز کلماتی که پیش و پس کلمه ی مبهم هستند استفاده کنیم؛
و به ترجمه عبارت نزدیک نما ئیم.
جمله |
کلمه مورد نظر که معنی آن را نمی دانیم |
ریشه و مترادف کلمه |
سیاق و قرائن موجود |
معنی کلمه |
ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ ألکَریم |
غَرَّ |
غرور - مغرور |
------ |
مغرور کرد |
وُجُوهٌ یومَئِذٍ مُسفرةٌ ضَاحِکَةٌ مُستَبشِرَةٌ |
مُسفِرَةٌ |
----- |
ضَا حِکَةٌ مُستَبشِرَةٌ: شاد ؛ خندان ؛ خوشحال |
شاد؛خندان |
74) در ترجمه به انواع « من » توجه شود:
- « من » موصول ؛ به معنی کسی که
- « من »استفهام ؛ به معنی چه کسی
- « من » شرط ؛ به معنی هر کس
انواع ( من ) |
مثال |
ترجمه |
موصول |
أحسِن إلَی مَن عَلَّمَتکَ |
نیکی کن به کسی که حرفی به تو آموخت. |
استفهام |
مَن هُوَ؟ |
او کیست ؟ |
شرط |
مَن یَعمَل ألخَیرَ یَنتَفِع به |
هر کس کار نیکی انجام دهد به وسیله آن بهره مند می شود |
75) در ترجمه به انواع « ما » توجه شود:
1 – ( ما )ی نفی : قبل از فعل ماضی می آید و آن را نفی می کند.
2 – ( ما )ی موصول : به معنی چیزی که؛ آنچه که می باشد که بعد از آن جمله ی صله می آید.
3 – ( ما )ی شرط : در جمله شرطیه می آید و در فعل مضارع بعد از خود را مجزوم می کند و به معنی هر آنچه می باشد.
4 – ( ما )ی کافه : بعد از حروف مشبهة بالفعل « إنَّ ؛ أنَّ ؛ کأنَّ » می آید و عمل آنها را خنثی می کند.
5 – ( ما )ی تعجب : معنی تعجب و شگفتی می دهد و بعد از آن کلمه ای بر وزن أفعل می آید.
6 – ( ما )ی استفهام : در جمله ی پرسشی می آید ومعنی چه می دهد.
7 – ( ما )ی شبیه به لیس : برسر جمله ی اسمیّه می آید ومعمولاً هیچ تغییری در مبتدا نمی دهد ولی خبر را منصوب می کند
(همچون لیس)
انواع (ما) |
مثال |
ترجمه |
(ما)ی نفی |
مَا خَرَجَ . مَا ضَحِکوا. |
خارج نشد. نخندیدند. |
(ما)ی موصول |
أللهُ یَعلَمُ مَا تَفعَلونَ. اُنظروا ما تعملون. |
خدا می داند آنچه را انجام می دهید. بنگرید آنچه انجام می دهید. |
(ما)ی شرط |
مَا تَفعَل فی ألسِرِّ یَعلَمه أللهُ |
هر آنچه در پنهان انجام دهی خدا آن را می داند |
(ما)ی کافه |
إنَّما ألکِتابُ نَافِعٌ. |
فقط (تنها) کتاب سودمند است. |
(ما)ی تعجب |
مَا أکثرَ ألعجائب ألدنیا! |
شگفتی های دنیا چه زیاد است! |
(ما)ی استفهام |
مَا ذَلِکَ؟ما تُحِبُّ؟ مَا عِندَ کَ؟ما نَزَلَ؟ |
آن چیست؟ چه دوست داری؟ چه داری؟ چه فرود آمد؟ |
(ما)ی شبیه به لیس |
مَا طِفلٌ حاضِرَاً. وَ مَا أللهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعلَمونَ |
کودک حاضر نیست. خداوند از آنچه می کنید غافل نیست. |
***به طور کلّی در باره ی اعراب « ما » استفهامیه چنین گفته اند :
**الف) مبتدا است :
*1 – اگر پس از آن یک فعل لازم به کار رود ؛ مثل : ما نَزَلَ؟
*2 – اگر پس از آن فعل متعدی به همراه مفعول ذکر شود؛ مثل : ما سَأ لَکم فی سَفَر
*3 – اگر پس از آن شبه جمله بیاید ؛ مثل : ما فی یَدَکَ ؟ / ما عِندَکَ ؟
*4 – اگر پس از آن یک فعل ناقص بیاید ؛ مثل : ما کَانَ یُصَغِرُکُم ؟
**ب) مفعول ٌبه است :
* اگر پس از آن فعل متعدی بدون مفعول ذکر شود ؛ مثل : مَا تُحِبُّ ؟
**ج) مجرور به حرف جراست :
* اگر پس از حرف جر ذکر گردد ؛ مثل : بِما یَغفرُ أللهُ ألذّنُوب ؟ / بِما زَانَ أللهُ أللیلَ کما وَصَفَ ألشاعِر ؟
**د) مجرور به اضافه است :
* اگر پیش از آن اسم نکره ی محتاج به تعریف ذکر شود ؛ مثل : یوجدُ فی ألطّبیعةِ اَحجارٌ کَریمة ؛ قیمةُ ما أغلی ؟
76) کلماتی مانند « اِنَّ ؛ اِنّما ؛ َقَد ؛ لَقَد ؛ لَِ » برای تاکید جمله بکار می رود؛ و حتی خود جمله اسمیّه معنای
تاکیدی دارد.
جمله 3تاکید دارد : اِنََِّ – لَ – جمله اسمیه |
اِنَّ اَلنَفسُ لَاَمّارَةٌ بِالسوءِ |
جمله 2تاکید دارد : اِنََِّّ– جمله اسمیه |
اِنَّ اَللهَ عزیزٌ |
جمله 1تاکید دارد : جمله اسمیه |
اَللهُ اَکبرُ |
منابع و مآخذ
1 – آذر نوش ، آذر تاش (1366). آموزش زبان عربی 1و2 . چاپ اول. تهران :مرکز نشر دانشگاهی.
2 – الیاس ، اسطوان (1366). فرهنگ نوین ( ترجمه سید مصطفی طباطبایی). چاپ هفتم .انتشارات. کتابفروشی اسلامیه.
3 – جُرّ ، خلیل (1363). فرهنگ لاروس (ترجمه سید حمید طبیبیان).تهران: انتشارات امیر کبیر.
4 – الدحداح ، انطوان (1374). راهنمای آموزش زبان عربی ( ترجمه مهدی ستار یان و محمد تنباکو زاده). چاپ اول . انتشارات بصائر.
5 – رنجبر ، احمد (پاییز 1371). راهنمای آزمون عربی .تهران: انتشارات علوی.
6 – الشرتوتی ، معلّم رشید ( 1366) مبادی العربیة ( ترجمه دکتر محمد جواد شریعت). موسسه انتشاراتی مشعل .
7 – کتب درسی عربی 1و2و3 و عربی پیش دانشگاهی ( سال 87-75 ). وزارت آموزش و پرورش .
8 – محمّدی ، حمید (اسفند ماه 1370). زبان قرآن . مجلد اول و دوم موسسه نور .
9 – استفاده هر چند یک یا چند جمله از هر کتبی که مطلبی یا مثالی را آنجا یافتم از جمله :ترجمه الاتقان فی علوم القران
تالیف جلال الدین عبدالرحمن سیوطی به قلم سید مهدی حائری /1363 / انتشارات امیر کبیر/ چاپخانه سپهر تهران.